انگار گم شدم بین این همه روزمرگی
بقول یکی سنگ لحد من پوشیده شده از غبار روزمرگی
انگار اصلا تو رو نمی بینم.ولی آخرش که چی؟خوب می دونم که آخرش فقط تو رو باید ببینم.فقط تو رو.
انگار این روزمرگی ها حتی تو نمازم نمی خوان دست از سر من بر دارن.
ولی باور کن خسته شدم.از دویدن هایی که می دونم هیچ انتهایی ندارن!از افکار و سؤالات مسخره ای که انگار هیچ وقت هیچ جوابی براشون خلق نکردی !از دنیایی که انگار هیچ وقت نمی خواد به پایان برسه!
آخه تا کجا باید پیش رفت؟تا پیشرفت؟این پیشرفتو کی تعریف می کنه؟
قراره اینقدر بدوم و بدوم تا آخر یه روز بایستم و تو رو ببینم؟
قراره اینقدر در همه ی افکار غرق و در جواب همه ی سؤال ها سرگردان و در همه ی مشغولیت ها حیران و در همه ی تاریکی ها رها و با تمام دنیایی ها مانوس بشم تا آخر یه روز از همشون بیزار بشم و تو رو ببینم؟
باور کن خسته شدم.شدم محصور و مسحور افکار و ذهنیاتی که انگار دایره وار تو مغزم می چرخند و هیچ وقت نمی خوان به آخر برسن.فقط مدام می چرخند و می چرخند و می چرخند و ...
سلام
...خدایا!
به که واگذارم میکنی؟
به سوی که میفرستیام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛
یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا میخواهند و خواریام را طلب میکنند؟
... من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
...ای توشه و توان سختیهایم!
ای همدم تنهاییهایم!
ای فریادرس غمها و غصههایم!
ای ولی نعمتهایم!
...ای پشت و پناهم در هجوم بیرحم مشکلات!
ای مونس و مأمن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بیکسی! ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بیانتهای تو!
...تو پناهگاه منی؛
تو کهف منی؛
تو مأمن منی؛
وقتی که راهها و مذهبها با همه فراخیشان مرا به عجز میکشانند و زمین با همه وسعتش، بر من تنگی میکند، و...
...اگر نبود رحمت تو، بیتردید من از هلاکشدگان بودم
و اگر نبود محبت تو، بیشک سقوط و نابودی تنها پیشروی من میشد.
به هر حال اینقدر باید چرخید تا تو اون سرگیجه ها یه الهاماتی به آدم دست بده ... :دی
سلام ریحانه ی عزیز. واقا خوشحالم که تو اولین کسی بودی که وبلاگ من را افتتاح کرد.
واقا وبلاگ زیبایی داری ؛ هم از حیث محتوا وهم از حیث قالب.
مطلب جالبت رو با عنوان «سر در گمی» خواندم. راستش این دقیقا احسا سیست که همه ی ما گهگاه دچار آن هستیم.
ریحانه جان. من از وبلاگت خیلی خوشم اومد و خیلی مایلم قالب وبلاگم رو عوض کنم. ممکنه در این مورد من رو کمک کنی؟؟!!
در ضمن، من وبلاگ شما را لینک کردم.
موفق باشی ومنتظر جواب شما جهت یاری من در ساخت قالبی جدید هستم.
خوش باشی؛ خرمگس !!!
آره واقعا !
این همه شکایت کرنم خوب نیست ولی یه جورایی !!